از تخمه فروش و آن لب شور
شد دیده ام آشیان زنبور
از دیدن روی آن فرشته
بر آتش غم شدم برشته
از دیدن آن نگار ساده
چون پوست ز تخمه ام فتاده
باشد دل این اسیر حیران
در تابه ی غم چو تخمه خندان
از کف دل این خراب خسته
جَسته است چو تخمه ی شکسته
بیند همه عمر خاک مالی
آنرا که بود دو دست خالی
صد فکر ازو مراست در سر
چون تخم که در کدوست مُضمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساساتی عمیق و دردناک سخن میگوید. او به تخمهفروشی اشاره میکند و میگوید که چشمش چون آشیان زنبور پر از غم است. دیدن چهرهی معشوق برای او باعث شعلهور شدن غمهایش میشود. او خود را در حالتی میبیند که دلش اسیر و حیران است و همچون تخمهای در تابهی غم میخندد. دل خراب و خستۀ او مانند تخمهای شکسته است و در زندگیاش تنها خاک و ناکامی را میبیند. شاعر به تفکرات و آرزوهایش اشاره میکند که همچون تخمهایی پنهان در دل کدو هستند و نشاندهندهی امیدهای نهفتهاش است.
هوش مصنوعی: من از بینایی خود برای خریدن تخمه و آن طعم شورش، زنبور را در آشیانهاش دیدم.
هوش مصنوعی: از دیدن چهره آن فرشته، غم و اندوه من به شدت افزایش یافت.
هوش مصنوعی: من از دیدن آن معشوق که بسیار زیبا و ناب است، دلم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و دچار حالتی خاص شدهام.
هوش مصنوعی: دل این شخص در میان غم مانند تخمهای است که در تابه سرخ میشود و همچنان خوشحال و خندان است.
هوش مصنوعی: دل خسته و آسیبدیدهام از دست رفته است، مانند دانهای که شکسته و دیگر قادر به رشد نیست.
هوش مصنوعی: کسی که در طول زندگیاش تلاش نکرده و تنها مشغول به غم و غصه است، به عاقبت سختی دچار میشود و در نهایت چیزی جز ناامیدی و حسرت برایش نمیماند.
هوش مصنوعی: من در سرم پر از افکار و ایدههایی هستم که مانند تخمهایی درون کدو پنهان شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.