گوهر دارد چو دیده دُر بار
با جوهریان بُوَد مرا کار
گردید ز شرم لعل ایشان
یاقوت هزار رنگ در کان
مرجان بر آن لبان پر شور
باشد چو چراغ روز بی نور
ازخجلت آن دهان و دندان
شد درّ و صدف چو لعل و مرجان
از دیدنشان چو اهل وسواس
شد سخت قمار، باخت الماس
از بس که فروغ شان زیاد است
پیوسته متاع شان کساد است
خورشید نگشته مشتری یاب
در حالت بیع کرم شب تاب
حیرت زده راست اشک خون بار
چون عین الهّر به دین زنّار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.