رخی چو لاله و زلفی چو مشک تر داری
لبی چو غنچه دهانی پر از شکر داری
ز تنگی دهن غنچه عقل حیران است
ولی ز غنچه دهانی تو تنگتر داری
تو را که گوش به نای نی است و نغمه چنگ
چسان ز ناله شبهای من خبر داری
به دست هجر سپردی مگر عنان وصال
که رنگ زرد و لب خشک و چشم تر داری
به راه عشق سبکبار باش کاندر پیش
هزار وادی پر خوف و پر خطر داری
چو سالکان طریقت به کوی عشق درآی
به دل اگر نه غم از ترک پا و سر داری
به امر دوست اگر سر نهی به حکم قضا
برون ز عالم جان عالمی دگر داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای معشوق و احساسات شاعرانه عاشق میپردازد. شاعر از ویژگیهای ظاهری معشوق مانند لبهای شیرین و زلفهای مشکی میگوید و به تضاد میان زیبایی او و درد عاشقی اشاره میکند. او به تشویش ذهنی و دلتنگی ناشی از دوری از معشوق اشاره میکند و توصیف میکند که چگونه دلش برای او تنگ است. همچنین، شاعر بر لزوم سادگی و صداقت در عشق تأکید میکند و از چالشها و خطرات عشق سخن میگوید. در نهایت، شاعر به اهمیت تسلیم شدن در برابر خواست دوست و پذیرش قضا و قدر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چهرهات مثل لاله زیباست و موهایت مانند مشک نرم و خوشبو میباشند. لبهایت شبیه غنچهاند و دهانت پر از شیرینی است.
هوش مصنوعی: عقل با تمام تلاشش در فهم مسائل به مشکل خورده است، اما تو هنوز محدودتر از آنی هستی که بتوانی چیزی را بیان کنی.
هوش مصنوعی: تو که صدای نی و نغمه چنگ را به خوبی میشنوی، آیا از نالههای شبهای من هم خبر داری؟
هوش مصنوعی: تو به خاطر دوری و جدایی، دیگر نتوانستی به وصال و دیدار محبوب دست یابی؛ حالا چهرهات زرد و لبهایت خشک و چشمانت پر از اشک است.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق با دل سبک و آزاد حرکت کن، زیرا در جلویت هزار وادی پر از ترس و خطر وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی عارفان در مسیر عشق وارد میشوند، اگر در دل خود غم از دست دادن پا و سر ندارید، به سراغ آنها بیایید.
هوش مصنوعی: اگر به خواسته دوست تن بدهی، بر اساس سرنوشت، از این دنیا خارج میشوی و به دنیای دیگری که روحی متفاوت دارد، منتقل میشوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به چاشنیی جانبی مگر داری
که گوشه ی دهنی خوشتر از شکر داری
ز دلبران که به حسن و جمال مشهورند
سر تو دارم و بس تا تو خود چه سر داری
اگر چه شهر پر از شاهدان چالاکاند
[...]
صبا اگر به سر کوی او گذر داری
بگو چه از بت رعنای من خبر داری
به سالها نفسی یاد ما کند یا نی
تو حال زار دل عاشقان ز بر داری
اگرچه یاد من خسته دل نمی آرد
[...]
شنیده ام که به گلچهره ای نظر داری
ز شوق لاله رخی داغ بر جگر داری
مکن مکن که ز خیل پریوشان هر سو
هزار عاشق دیوانه بیشتر داری
چو روی خویش در آیینه می توانی دید
[...]
به دل نمیگذری، تا کجا گذر داری
فکندی از نظرم، تا چه در نظر داری
سرت نمیشود از جام صحبت ما گرم
مگر خمار ز پیمانه دگر داری؟
نماند بر سر بالین من کسی، چه شود
[...]
عجب محبت سختی به این پسر داری
که باشد او که تو از رتبهاش خبر داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.