گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
وحدت کرمانشاهی

چو پوست تخت من است و کلاه پشمین تاج

به تخت و تاج کیانی کجا شوم محتاج

کلاه فقر بود خود اشاره در معنی

به اینکه دور کن از سر هوای افسر و تاج

زبان حالت درویش دلق‌پوش این است

که راه میکده باشد مرا بهین منهاج

ز جان و تن بگذر تا رسی به کعبه دل

که این بود حرم خاص و آن مناسک حاج

نظیر جذبه و عشق است عقل و نفس و فنا

براق و رفرف و جبریل و احمد و معراج

بنای هستی ما را به می خراب کنید

که خسروان نستانند از خراب خراج

خراب باده عشقم نه مست آب عنب

حریف عذب فراتم نه اهل ملح و اجاج

چه گویمت که چه دردیست درد عشق که هیچ

ز هیچکس نپذیرد به هیچگونه علاج

چنان به موج درآمد فضای بحر محیط

که اصل بحر نهان شد ز کثرت امواج

سروش گفت به وحدت که عشق مصباح است

بود تن تو چو مصباح و دل در او چو زجاج

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
ادیب صابر

رخ تو روز منیر است و زلف تو شب داج

برید صبر مرا تیغ عشقشان اوداج

منم که روز منیرم زمان زمان گیرد

ز عشق روز منیر تو گونه شب داج

چو حاجبان سر زلفت سیاه پوشیده ست

[...]

اثیر اخسیکتی

مرا دلی است زصد گه نهاده بر ره حاج

بباجشان شده لکن طمع نداشته باج

شکر شکسته ز مقلان غنچه بویا

سپر فکنده ز پیکان غنچه غناج

به پرده دار صبا داده جان که باز افکن

[...]

حافظ

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج

سِزَد اگر همهٔ دلبران دَهَندَت باج

دو چشمِ شوخِ تو برهم زده خَطا و حَبَش

به چینِ زلفِ تو ماچین و هند داده خراج

بیاضِ رویِ تو روشن چو عارِضِ رُخِ روز

[...]

شمس مغربی

چو بحر نامتناهیست دایما موّاج

حجاب وحدت دریاست کثرت امواج

جهان و هرچه در او هست جنبش دریاست

ز قعر بحر بساحل همی کند اخراج

دلم که ساحل بینهایت اوست

[...]

امیرعلیشیر نوایی

کسی که ملک دلش کرد خیل غم تاراج

پی عمارت آن غیر باده نیست علاج

جنون و عشق بتان باعثم به رسوائیست

کجاست می که مهیا شدست مایحتاج

به کوی عشق میان گدا و شه فرق است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه