گنجور

 
واعظ قزوینی

چو رو کرد «حاجی محمد حسین »

بجنت از این عالم بی بقا

خروشان و جوشان ز دنبال او

روان گشت خون دل از دیده ها

دراین گلشن از تندباد اجل

چه آزاده نخلی درآمد ز پا!

گلی رفت زین بوستان! کز غمش

فراموش شده بلبلان را نوا

طالب کرد تاریخ فوتش ز من

عزیزی بطرز سخن آشنا

برآوردم از روی اخلاص دست

بگفتم: «بیامرزد او را خدا»!

 
 
 
گلها برای اندروید
عنصری

بفرمود تا آسنستان پگاه

بیامد بنزدیک رخشنده ماه

بدو داد فرخنده دخترش را

بگوهر بیاراست اخترش را

اسدی توسی

به کارش درون نیست چون و چرا

نپرسد از او‌، او بپرسد ز ما

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از اسدی توسی
قطران تبریزی

مرا بی وفا خواند آن بی وفا

که هرگز نگوید سخن بی جفا

ز من چون رسد بی وفائی بدوست

که دشمن نبیند ز من جز وفا

ندانم صواب از خطا زین قبل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه