واعظ قزوینی
»
دیوان اشعار
»
ماده تاریخ
»
شمارهٔ ۳۲ - تاریخ درگذشت ملابوذر فرزند مولانا خلیل الله قزوینی
«بوذر» آن نو گل بستان کمال
کرد از این عالم فانی چو سفر
نو گلی رفت که چون لاله گذاشت
داغها گلشن خود را بجگر
کرد از این اجر مصیبت فارغ
ذمه خویشتن از حق پدر
چید اگر دست اجل خوش ثمری
باش یارب تو نگهدار شجر
عقل تاریخ وفاتش پرسید
گفتمش:«حیف ز ملابوذر!»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاشکی کردمی از عشق حذر
یا کنون دارمی از دوست خبر
ای دریغا که من از دست شدم
نوز ناخورده تمام از دل بر
چون توان بود برین درد صبور
[...]
هیچ نیکو نبود هرگز بد
هیچ خر آن نبود هرگز حر
پشت کس را نکند ز آب تهی
تا شکمشان نکنی از نان پر
جود تو جسم کرم را چو روان
هنرت چشم کرم را چو بصر
همه اقوال سدید تو مثل
همه افعال حمید تو سمر
شده گویندهٔ مدحت دلشاد
[...]
تیغ بر خصم تو بارد بهرام
ورنه خنجر زچه دارد بهرام
تا شنید این سخن گرم تو تیر
کلک بشکستست از شرم تو تیر
نیست در گوش دل اهل نظر
هیچ زیور به ازین عقد گهر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.