گنجور

 
وطواط

گفتار تو پرداخته آیات هنر

کردار تو افراخته رایات ظفر

ایام ز اخبار تو با فخر و شرف

اسلام ز آثار تو با قدر و ظفر

قدر تو هست چو جوزا به جلال و به خطر

صدر تو گشته چو دریا به سخا و به هنر

در حیرت فرزانگیت هر سرور

در غیرت مردانگیت هر صفدر

پیراسته از خامهٔ تو هر دولت

آراسته از نامهٔ تو هر کشور

جود تو جسم کرم را چو روان

هنرت چشم کرم را چو بصر

همه اقوال سدید تو مثل

همه افعال حمید تو سمر

شده گویندهٔ مدحت دلشاد

شده جویندهٔ قدحت غم خور

انعام تو در برج مروت اختر

اکرام تو در درج فتوت گوهر

اوصاف تو پیرایهٔ اشراف جهان

الطاف تو سرمایهٔ اصناف بشر

اصطناع کرمت مانع هر شدت

و ارتفاع هممت دافع هر ظلمت

عاقلان ز بیان تو همه همت

سایلان را ز بنان تو همه نعمت

تا جهان است در او باد ترا لذت

تا زمان است در او باد ترا حشمت