خاکساری شده سرمایه آسودن ما
صندل دردسر ماست همین سودن ما
قدر ما تشنه کاهیدن خویش است، بگو
خاکساری نکند سعی در افزودن ما
ننشستیم دمی از تک و پو بهر معاش
نشود همچو نفس فرصت آسودن ما
مردم از حسرت گنجی، که ز بس گمنامی
غم دنیا نشود باخبر از بودن ما
چرخ قوال و، قد ما هست دفش
سنج آن دست ز افسوس بهم سودن ما
طلبد عذر سیه رویی فردا واعظ
چهره امروز بخون جگر اندودن ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.