سر بزینت کی فرود آرد تن رنجور ما؟
تن به سامان کی دهد هرگز، سر پرشور ما؟
برنمی خیزد ز نرمی از شکست ما صدا
هست این نعمت بجای کاسه فغفور ما
پیش ما سودای مجنون کی تواند شد سفید؟
بحر چون گرداب می پیچد بخود از شور ما
ما شه ملک رضائیم و سپاه ماست غم
نیست غیر از ما هرچه میخواهد شود دستور ما
بود خاطر ریش از خاطر هوسها، لیک شد
دست بر خاطر نهادن مرهم کافور ما
بود هر روزی ز ما کبریت احمر، حیف سوخت
شمع داغی برنکرد از وی دل بینور ما؟
با که گردم آشنا واعظ کز ابنای زمان
کس نمی داند نمک خوردن بجز ناسور ما!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج انسانی میپردازد که در جستجوی آرامش و رهایی است. شاعر از ناتوانی و شکست خود سخن میگوید و به وضعیت ناامیدکنندهای اشاره میکند که در آن تنها غم و اندوه وجود دارد. او به مشکلات زندگی و عدم توانایی در رسیدن به شادی اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که جز غم چیزی برای او باقی نمانده است. در نهایت، شاعر به تنهایی و عدم درک دیگران از دردهایش اشاره میکند و این احساس را به تصویر میکشد که هیچکس نمیتواند او را درک کند و تسکین دهد.
هوش مصنوعی: کیست که بر سر زیباییات حاضر شود و به درد و رنج جسم ناتوان ما رسیدگی کند؟ چه زمانی جسم ما آرامش خواهد یافت، در حالی که دل ما همیشه پر شور است؟
هوش مصنوعی: از شکست ما صدایی به گوش نمیرسد، بلکه این واقعیت نشاندهندهی این است که ما به جای شکایت و ناله از وضع خود، نعمتی در درون داریم که برتر از ظروف و اشیای مادی است.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند عشق مجنون را در ما فراموش کند. دریا مانند گردابی به دور خود میچرخد و این به خاطر شور و اشتیاق ماست.
هوش مصنوعی: ما سلطنت را از روی دلخواه خود میخواهیم و تمام نیروی ما بر پایه احساسات و غمهایمان است. ما برای هر چیزی که خارج از ارادهمان باشد، نگران نیستیم و هر چه که بگوییم، اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: خاطرات و احساسات سنگینی بر دوش من بود، اما اکنون تلاش میکنم تا با آرامش و آرامکردن ذهنم به این احساسات پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: هر روز از ما شعلهای از عشق و جذبهای خاص وجود دارد، کاش که این شمع داغ نتواند قلب پرنور ما را بیتوجه بگذارد.
هوش مصنوعی: با که ارتباط برقرار کنم، ای واعظ، چون هیچکس از افراد زمان ما نمیداند که فقط ما از تلخی نمک خوردن آگاهیم!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق را در قید دارد پیکر رنجور ما
گشت زنجیر سلیمان، نقش پای مور ما
پوست تخت فقر ما را مسند آزادگی ست
پادشاه وقت خویشیم و جنون دستور ما
بر سر خوان محبت هر چه خواهی حاضر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.