بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری
که عقده ام بگشاید ز رشته کاری
ز زیر بال هما همتم گذشت چنان
که بگذرند ز پای شکسته دیواری
بغیر دیده حسرت، بملک و مال جهان
در این زمانه ندیدیم چشم بیداری
ز من تر است از آن خصم خشک مغز، که من
چو آب نشکند از نرمیم بپا خاری
ز گند مرده دلانم دماغ مختل شد
کجاست روی مزاری و پشت دیواری
ز سیل کثرت مردم، ز گرد کلفت خلق
کجاست قله کوهی و، رخنه غاری
زمانه مشتری روی کار هر جنسی است
که کوته است نظرها ز غور هر کاری
گزیده بسکه نگه های منتم، شده است
بدیده حلقه هر چشم رخنه ماری
جواب مطلب کس، رسم این بزرگان نیست
خوشا فغان جگر سوز پای کهساری
بسان خشت ز قالب، شود ز تفرقه جمع
دلی که ساخت ز دنیا بچار دیواری
ز شادکامی دشمن دگر چه غم واعظ؟
مرا که همچو غم دوست هست غمخواری!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر از تنهایی و بیکسی خود در جهان سخن میگوید و ابراز میکند که در زندگی هیچ یاری برایش نیست که مشکلاتش را برطرف کند. او به ناکامیها و حسرتهای خود اشاره کرده و از جستجوی آرامش و امید در بین انبوهی از مردم افسرده و بیروح شکایت دارد. شاعر به تضاد بین مال و ملک و حقیقت وجودی انسانها میپردازد و تاکید میکند که انسانیت و همدلی در دلهای سرد و بیاحساس گم شده است. او میگوید که در این زمانه، نظرات و دیدگاههای انسانها کوتاهنگر است و از مشکلات و دغدغههای عمیقتر غافلاند. در نهایت، شاعر به این نکته تأکید میکند که غمها و دردهای او ناشی از محبت و دوستی است که در آن دنیا از بین رفته است.
هوش مصنوعی: غیر از کسی که بیکس است، در این دنیا هیچ دوستی نیست که بتواند مشکلات و دردهایم را حل کند و به فكری برای فرار از این وضعیت پیدا کنم.
هوش مصنوعی: با تکیه بر قدرت و حمایت دیگران، توانستم از مشکلات و موانع دشوار عبور کنم، همانطور که دیواری شکسته به راحتی از زیر پایش عبور میشود.
هوش مصنوعی: به جز نگاه حسرتبار، در این زمانه هیچ چشم بیداری را ندیدیم که به ثروت و داراییهای جهان توجه کند.
هوش مصنوعی: من از آن دشمن سنگدل و بیاحساس، نرمتر و قابل خمیدهتر هستم، زیرا مانند آب نمیشکنم و بر اثر نرمیام در برابر خارها ایستادگی میکنم.
هوش مصنوعی: از بوی نا приятно افرادی که دلهای مرده دارند، حالم بد شده است. کجاست آنجا که میتوانم در آرامش بر روی قبر یا پشت دیوار نشستم؟
هوش مصنوعی: در میان این همه مردم و جمعیت انبوه، کوه بلندی و یا غاری عمیق کجا میتواند پیدا شود؟
هوش مصنوعی: زمانه به دنبال جذابیتهای سطحی و زودگذر است و مردم نمیتوانند به عمق و جزئیات هر کاری توجه کنند.
هوش مصنوعی: سراسر نگاههای من به تو پر بوده است، بهطوریکه هر نگاهی به چشمانت مانند نفوذ یک مار به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: پاسخ دادن به حرفهای دیگران، کار این بزرگان نیست. چه خوب است که دل پرآشوبی مانند دل کوهساران، فریاد بزند.
هوش مصنوعی: همچون خشتهایی که از یک قالب بیرون میآیند، دلهایی که به خاطر دنیا به تفرقه افتادهاند، میتوانند دوباره جمع شوند و به هم بپیوندند.
هوش مصنوعی: از شادی و خوشحالی دشمن چه غمی برای واعظ وجود دارد؟ برای من که غمگسار دوست هستم، این غم بزرگتر از هر چیز دیگری است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.