بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری
که عقده ام بگشاید ز رشته کاری
ز زیر بال هما همتم گذشت چنان
که بگذرند ز پای شکسته دیواری
بغیر دیده حسرت، بملک و مال جهان
در این زمانه ندیدیم چشم بیداری
ز من تر است از آن خصم خشک مغز، که من
چو آب نشکند از نرمیم بپا خاری
ز گند مرده دلانم دماغ مختل شد
کجاست روی مزاری و پشت دیواری
ز سیل کثرت مردم، ز گرد کلفت خلق
کجاست قله کوهی و، رخنه غاری
زمانه مشتری روی کار هر جنسی است
که کوته است نظرها ز غور هر کاری
گزیده بسکه نگه های منتم، شده است
بدیده حلقه هر چشم رخنه ماری
جواب مطلب کس، رسم این بزرگان نیست
خوشا فغان جگر سوز پای کهساری
بسان خشت ز قالب، شود ز تفرقه جمع
دلی که ساخت ز دنیا بچار دیواری
ز شادکامی دشمن دگر چه غم واعظ؟
مرا که همچو غم دوست هست غمخواری!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.