گنجور

 
واعظ قزوینی

گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد شدن

عندلیب از رنگ گل، پا در حنا خواهد شدن

گر چنین خواهند کاهیدن ز رشک قامتش

طوق قمری سرو را خلخال پا خواهد شدن

تیر مژگان گر چنین جوشن شکافی میکند

حلقه های جوهر آیینه، وا خواهد شدن

مهر رخسارش گر از ابر نقاب آید برون

گریه ز اشکم خنده دندان نما خواهد شدن

گر ببیند پیچش زلف ترا، از حیرتش

در کف پا دود را آتش حنا خواهد شدن

کار کی ما را به آن کنج دهن افتاده است

کار ما را گر نسازی، کار ما خواهد شدن!

گر چنین، در خرج افغان، باددستی میکند

واعظ ما زود بی برگ و نوا خواهد شدن!