تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن
قدمی راه توکل نتوانی رفتن
منعم از مو ره این مرحله باریک تر است
تو باین عرض تجمل نتوانی رفتن!
اولین گام ره عشق، بر آتش زدن است
تو باین فکر و تأمل نتوانی رفتن
چشمه های پل این آب، ز موج خطر است
با گرانجانی ازین پل نتوانی رفتن
تا تو از پا نکشی خار علایق واعظ
بره خواهش آن گل نتوانی رفتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.