گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
واعظ قزوینی

چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم

تا بود جان بتن از خود روم و، باز آیم

پر ز افغانم و خاموش چو ابریشم ساز

ناخن دادرسی کو که به آواز آیم؟!

تنم از ضعف چنان شد، که بسر منزل خویش

نبرم راه ز بیهوشی اگر باز آیم

شبنم آسا همه تن دیده گریان گردم

چون بگلگشت سراپای تو طناز آیم

لطف کردی قدمی رنجه نمودی باری

آن قدر باش که از خود روم و باز آیم

کردم آلوده بصد عیب چو واعظ خود را

تا بیاد تو ز بدگویی غماز آیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode