بسکه کاهیدم ز غم، با خرده جان تن نماند
جز گریبانی و دامانی، چو گل از من نماند
چون خرامیدی بگلشن،سرو بر جا ماند خشک
تا تو رفتی، رنگ در روی گل و گلشن نماند
از وجودم گر اثر نگذاشت درد عشق دوست
بالم از شادی، که در عالم مرا دشمن نماند
نی همین از آهم آتش در دل خارا فتاد
بسکه بر من سوخت، آتش در دل آهن نماند
چشم بگشا ای خور تابان بحالم یک نظر
زآنکه از دود دل من، چشم در روزن نماند
مد کلک من نیامد سینه چاکی را بکار
یادگار بخیه یی زین رشته و سوزن نماند
تا نیفتد در میان وارثان، واعظ نزاع
رفتم و مالی به غیر از حرف چند از من نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و اندوه عمیق شاعر به خاطر عشق و فراق است. شاعر احساس میکند که از عذابهای عشق چیزی برایش باقی نمانده؛ تنها بدنش مثل گلی پژمرده است. عشقش او را به شدت سوخته و تمام شادیهایش را از دست داده است. او از دیگران درخواست میکند که نگاهی به حالش بیندازند، زیرا دیگر هیچ چیزی از او نمانده است و در نهایت، تنها چند کلمه و خاطره به جا مانده است. شاعر از وضعیت خود به شدت ناامید و غمگین است.
هوش مصنوعی: به خاطر غمها و ناراحتیهایی که متحمل شدم، آنقدر پریشان و ضعیف شدهام که تنها چند تکه از وجودم باقی مانده است، مانند گلی که در اثر بیتوجهی و ناکامی، چیزی از آن نمانده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو با ناز و زیبایی قدم زدی به باغ، سرو درخت خشک شد و بیحرکت ماند. اکنون که تو رفتهای، دیگر رنگ و زیبایی بر چهره گلها و باغ باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: اگر درد عشق دوست در وجودم اثری نگذارد، بالهای شادیم از این بابت خواهد بود که در جهان هیچ دشمنی برای من باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: از احساسات عمیق و غمگینی که در وجودم دارم، تا جایی پیش میرود که حتی سنگ و آهن هم نمیتوانند در برابر آن مقاومت کنند و در دلشان آتش نمیماند.
هوش مصنوعی: ای خورشید درخشان، چشمانت را به رویم بگشا و یک بار به حال من نظر کن، زیرا به علت غم و اندوهی که در دل دارم، چشمانم دیگر جایی برای دیدن ندارد.
هوش مصنوعی: مدعی که به من محبت نکرد، حالا از من انتظار دارد که از او یاد کنم. دیگر نه دوختن و نه سوزنی برای به یاد آوردن او باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: برای اینکه در میان ارثبَرها اختلافی پیش نیاید، من به دنبال سخنرانی و نصحیت رفتهام و جز چند کلمه، چیزی از من باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از هجوم خط دلی باطره پرفن نماند
مور چندان شد که آخر دانه در خرمن نماند
مرغ گیرائی ز دام زلف او پرواز کرد
ناوک اندازی آن مژگان صیدافکن نماند
بخیه بر زخم دل ما تنگ می گیرد بسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.