فصل شباب رفت و، نیامد بکار هیچ
فیضی نیافتیم ازین نوبهار هیچ
دنیای شوم را نبود، هیچ اعتبار
با آنکه کس از او نگرفت اعتبار هیچ
از بسکه این جهان نبود دلنشین مرا
در دل نمی نشیند ازو جز غبار هیچ
در پیش زرپرست که فکرش همه زر است
باشد شمار زر، همه روز شمار هیچ
آخر هوای نفس تو، آه ندامت است
زین می ندیده است کسی جز خمار هیچ
واعظ نبوده بی تب و لرز از برای رزق
بر وی نشد هوای جهان سازگار هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.