واعظ مکن نصیحت خود صرف ما عبث
در چشم کور چند کشی توتیا عبث
سرگشتگی است منزل از خود گذشتگان
نقش قدم فتاده بدنبال ما عبث
تا کی برنگ مردم عالم برآمدن؟
آیینه شد بهر بدو نیک آشنا عبث
کردم ز خدمت تو هما را بزیر بار
نشکستم استخوان چون نی بوریا عبث
مقصود از سفر گرو از عمر بردنست
تاکی دوی بکوه و کمر چون صدا عبث؟
با اشک و ناله بر هر دانه یی ز رزق
ای دل ملرز این همه چون آسیا عبث؟
این گل که من ز الفت احباب چیده ام
واعظ به خویش نیز شدم آشنا عبث
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.