عیش گیتی باد تند پر غباری بیش نیست
زندگی آب روان ناگواری بیش نیست
این قدر بر تاج دولت، گردن خواهش مکش
سایه بال هما ابر بهاری بیش نیست
در طلاقش ای دل نامرد، چند استادگی؟
آخر این دنیا زن ناسازگاری بیش نیست
زینت دنیا ندارد این قدر واله شدن
سرخ و زردش، چون شفق نظاره واری بیش نیست
پرمشو ز اوضاع ناهموار گیتی تنگدل
کاین بلند و پست، سیر کوهساری بیش نیست
ای که از مستی کنی هرلحظه صد فریاد و شور
از تو تا قعر جهنم نعره واری بیش نیست
می کنند از هر طرف نیش زبان بر هم دراز
بزم گلریزان مستان خارزاری بیش نیست
حلقه پشت کهنسالان ز بار زندگی
از برای مرگ چشم انتظاری بیش نیست
ای دعا برخیز و سر کن راه درگاه کریم
از تو تا عرش اجابت آه واری بیش نیست
برگرفتش سبزه سان از خاک مهر لطف دوست
ورنه واعظ دانه آسا خاکساری بیش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.