مایه جمعیت خاطر، نه سامان بوده است
این درم در کیسه تنگی فراوان بوده است
ما دل ارباب دولت را غنی پنداشتیم
بینوا از برگ، جمعیت پریشان بوده است
قطره باران گهر تا گشت، نم بیرون نداد
فیض بخشی شیوه بی اعتباران بوده است
منت ممنون نکردن، کرده ما را زیر بار
از لئیمان بخل ورزیدن هم احسان بوده است
در بلند و پست اوضاع جهان کردیم سیر
هردو، همچون جوهر و آیینه یکسان بوده است
ما رعیت را ذلیل شاه می پنداشتیم
شاه هم در زیر تیغ آه ایشان بوده است
نام ما از یاد یاران رفت و، دیگر برنگشت
خاک این آواره در اقلیم نسیان بوده است
کس نمیدانست واعظ سربلندی از چه یافت
چون نظر کردیم خاک، پای یاران بوده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی وضعیت اجتماعی و سیاسی میپردازد. شاعر از جمعیت و غفلت از مشکلات اشاره میکند و بیان میکند که در عین تصور ثروتمند بودن، در واقع مردم دچار پریشانی هستند. او از بیاعتنایی به نعمتها و خدمات نامناسب یاد میکند و همچنین به احساس ذلت رعیت در برابر شاه اشاره میکند. در نهایت، شاعر احساس میکند که نام و یادش از دیگران فراموش شده و خاک او به فراموشی سپرده شده است. همه این مسائل نشاندهندهی واقعیت تلخی است که در جامعه وجود دارد.
هوش مصنوعی: این درم که در کیسهای کوچک نگهداری میشود، نه برای سامان دادن و سازماندهی زندگی، بلکه به عنوان مایهای برای شادی و دلخوشی است.
هوش مصنوعی: ما فکر میکردیم دل فرمانروایان ثروتمند است، اما در واقع، آنها از بیچیزی پریشان و آشفتهاند، مانند پرنگی که بر روی درختی افتاده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که قطره باران تبدیل به گوهر شد، دیگر نمیتواند رطوبت خود را خارج کند؛ این نشاندهنده آن است که بخشش و نعمت، راهی بوده برای کسانی که اعتبار چندانی ندارند.
هوش مصنوعی: ما هیچگاه از مهربانی کسی که به ما کمک نکرده، احساس ناراحتی نکردیم. زیر بار سختیها رفتن و تحمل فشار از دست بخل و خست خود، خود نوعی لطف و فزونی محسوب میشود.
هوش مصنوعی: در تمام نقاط بالا و پایین زندگی، ما تجربیات متفاوتی داریم، اما در حقیقت هر دو مثل جوهر و آئینه به یکدیگر شباهت دارند.
هوش مصنوعی: ما فکر میکردیم که رعیت و مردم ضعیف و حقیر هستند، اما در واقع، خود شاه نیز زیر فشار و ناراحتی آنها قرار داشته است.
هوش مصنوعی: نام و یاد ما از ذهن دوستان فراموش شده و دیگر به یاد نخواهد آمد. خاک این بیوطن در سرزمینی بوده که فراموشی بر آن حاکم است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیدانست که واعظ چگونه به عظمت و سربلندی دست یافته است، اما وقتی به دقت نگاه کردیم، متوجه شدیم که او بر روی خاک پای یاران ایستاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رهزدن درخانه کار چشم فتّان بوده است
ناوک در کیش صیدانداز، مژگان بوده است
سرد شد هنگامه دیوانه تا از شهر رفت
آتش سودا همین در سنگ طفلان بوده است
داغهای سینهام دیوانه دارد بیبهار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.