گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
واعظ قزوینی

نتوان به پند کرد نکو بدسرشت را

صیقل گری نمیکند آیینه خشت را

مال جهان جهنم نقدیست ای فقیر

بشناس قدر مفلسی چون بهشت را

باشد به تیره روزی خویشم امیدها

ابر سیاه سرمه بود چشم کشت را

از حسن خلق دیو شود در نظر پری

برقع بود گشاد جبین روی زشت را

خواهی رسی بمنزل نیکان مباش بد

لایق گل بهشت بود هم بهشت را

تا چند در لباس کنی دعوی صلاح

خواهی بجامه کعبه نمایی کنشت را

واعظ چو خط مپیچ سر از خامه قضا

نتوان ز سرنوشت دگر سرنوشت را

 
 
 
صائب تبریزی

از دل بپرس نیک و بد هر سرشت را

آیینه است سنگ محک، خوب و زشت را

بی چهره گشاده به دوزخ بدل کند

دربسته گر دهند به عاشق بهشت را

ممنون نوبهار نگردند اهل درد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
حزین لاهیجی

دادی به باد، طره عنبر سرشت را

کردی کساد، نکهت باغ بهشت را

سر، شمع سان ز داغ به آتش که می دهد؟

آیا کسی چه چاره کند، سرنوشت را؟

صفای اصفهانی

خرداد ماه داد ببستان بهشت را

هشت افسر هما شکم خاک زشت را

موری صفای ساغر جم داد خشت را

دانا بتخت کی ندهد طرف کشت را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه