ریش سازد ز نزاکت گل رخسار ترا
گر خلد خار به پا طالب دیدار ترا
فرصت چشم گشودن به نگاهی ندهد
کس چو حیرت نکشد غیرت رخسار ترا
مگذر از خاک من ای شوخ که نتوان دیدن
در کف جلوه گری دامن رفتار ترا
تا ببالی بخود از خوبی خود در کار است
دامن آینه یی آتش رخسار ترا
گر چو خورشید رسد بر فلکم سر ندهم
بدو صد بال هما سایه دیوار ترا
واعظ ما نه ز خود این همه شیرین سخن است
دیده دلچسبی شیرینی گفتار ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.