ز لطف دوست کی آید دریدن پرده ما را؟
اگر خجلت بروی ما نیارد کرده ما را؟
نباشد جز فرو رفتن ز خجلت بر زمین فردا
اگر سرکوب ما خواهند کرد آورده ما را
همین نعمت ز نعمتهای الوان بس که همچون گل
برخ چینی نباشد سفره گسترده ما را
مصور گر کشد تمثال ما ز آلوده دامانی
عجب نبود ورق از خود فشاند کرده ما را
ز بیقدری بجز گرد یتیمی کس نمی گیرد
گهرهای به خوناب جگر پرورده ما را
نشان آن دهن را هم از آن شیرین سخن پرسم
کند پیدا جواب او مگر گم کرده ما را
بروی عیب مردان پرده یی چون آبرو نبود
میفگن بهر دنیا واعظ از رخ پرده ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.