در عهد ماست بسکه دل شادمان غریب
از گل تبسم است درین گلستان غریب
هر سو دود، نبیند یک طبع آشنا
کافر مباد همچو سخن در جهان غریب
یک تن نیافتیم که فهمد زبان ما
هم شهری اند مردم و، ما در میان غریب
بر لوح خاک گشته بخط غبار ثبت
نبود علو تیر ز افتادگان غریب
دنیای کج روش، نبود جای راستان
پیوستن خدنگ، بود بر کمان غریب
واعظ بگوش مردم دنیاست وعظ تو
چون در دیار کفر، صدای اذان غریب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بلبل غریبم و این آشیانان غریب
گلبن بود غریب تر و گلستان غریب
گر راندت زگلشن و گلبن عجب مدار
ای بلبل غریب بود باغبان غریب
پیش از نسیم صبح شکفته است گل بباغ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.