شمس و قمر، عکسی از عذار محمد
گردش گردون، به اختیار محمد
نافه مشک خطا و عنبر سارا
نکهتی از موی مشکبار محمد
چشمه حیوان مجال دمزدنش نیست
پیش لب لعل آبدار محمد
ماه درخشان و آفتاب جهان تاب
منفعل از چهر نور بار محمد
چرخ برین با همه جلال و شکوهش
پست بود پیش اقتدار محمد
سرخ گلی در چمن نهاده به دامان
خورده زر، از پی نثار محمد
روح الامین در میان فوج ملایک
هشته به سر، تاج افتخار محمد
ما خلق اله ز خوان نعمت دنیا
بهره ستانند و زیر خوار محمد
در شب معراج، سوی عالم بالا
رفت چو شخص بزرگوار محمد
گشت سوار براق و از سر اخلاص
روح الامین شد رکابدار محمد
روز جزا پایش از صراط نلغزد
هر که درآید به زینهار محمد
مانده به در حلقه وار، دیده «ترکی»
در دم رفتن، به انتظار محمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارد سرهنگ شهریار محمد
لطف به من، چون به یار غار محمد
ما و محمد دو دوستار قدیمیم
کی رود از یاد دوستار، محمد
آرد جان و نثار شاه نماید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.