بر خیز تا رویم به سیر بهار باغ
زان جا کشیم رخت، به زیر حصار باغ
گر باغبان ز در، نگذارد درون شویم
خود را بیفکنیم به باغ، از جدار باغ
بنهیم گاه چشم، به سیر درخت گل
بدهیم گاه گوش، به صوت هزار باغ
خوابیم گاه زیر درختان نارون
یابیم گاه بهره ز سیب و انار باغ
گیریم گاه از کف ساقی سیم ساق
جام پر می به لب جویبار باغ
رفتیم گه میان گل و لاله و شقیق
خفتیم گه میان همیشه بهار باغ
نساج نوبهار، زگل های رنگارنگ
گویی که بافته است بهم پود و تار باغ
شبنم زبس نشسته و، از بس وزیده باد
اشجار پاک گشته، زگرد و غبار باغ
بنگر به دست ابر بهاری که از تگرگ
گویی نموده دانهٔ گوهر، نثارباغ
اشجاررا به شاخه درختان، شکوفه ها
رخشنده چون ستاره به شب های تار باغ
ریزان چو سیم خام بود آب زآبشار
گویی که نقره می چکد از آبشار باغ
ای گل تو خوش خرام به باغ و کنار آب
تا«ترکی» ات شود ز وفا آبیار باغ
فراش نوبهار، بساط زمردین
گسترده از برای تو در رهگذار باغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بوی بهشت می دمد از جویبار باغ
افکند سایه بر سر گل شاخسار باغ
طاووس سدره در طرب آید چو بشنود
آواز بلبل از سر سرو و چنار باغ
آب حیات و حله فردوس حاصل است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.