ای رخت چون صبح عید و گیسویت چون شام یلدا
بوالعجب صبحی و شامی همچنان داری به یکجا
خوش بود گر بوسم آن رخسار همچون صبح عیدت
و آن شب یلدای زلفت را ببویم تا به فردا
یک شب یلدا فزونش نیست در عالم به سالی
وین عجب باشد که در یک ماه دیدم من دو یلدا
گر کسی خواهد که بیند آن دو یلدا را به یک مه
گو بیا در چهره ام بنگر دو زلف عنبرآسا
چشم جادویت به غارت می برد از دست دینم
خال هندویت دلم را میبرد از کف به یغما
نی به تنها من گرفتارم به دام چین زلفت
همچو من باشند در چین سر زلف تو تنها
گر تو با این قامت رعنا خرامی سوی بستان
تا قیامت سرو، از رشک قدت ماند به یک جا
گفتی ام امروز و فردا میکنم از غم رهایت
من که مردم از غمت تا کی کنی امروز و فردا
مردمان گویند «ترکی» چشم پوش از روی خوبان
کی تواند چشم خود پوشیدن از خورشید، حربا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر زیبایی و جذابیت معشوق خود را به تصویر میکشد و از دو نماد صبح عید و شب یلدا برای توصیف او استفاده میکند. او به زیباییهای صورت و زلف معشوق اشاره میکند و ابراز میکند که دیدن یک شب یلدا، از سالی بیشتر ارزش دارد. شاعر در بیان احساساتش از حسرت و دلتنگی نسبت به معشوقش رنج میبرد و از دیگران هم میخواهد که زیبایی او را ببینند. در نهایت، ناتوانی خود را در فراموش کردن معشوق نشان میدهد و از همگان میخواهد که از زیبایی او چشم پوشی نکنند.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند صبح روز عید است و موهایت شبی شبیه به شب یلدا. تو به طور شگفتانگیزی زیبایی صبح و شب را در خود جمع کردهای.
هوش مصنوعی: خوشحال میشدم اگر بتوانم آن چهره زیبا را ببوسم، مانند صبح عید، و موهای شب یلدا را ببویم تا به فردا برسم.
هوش مصنوعی: در دنیای ما یک شب یلدا بیشتر از یک سال نمیشود و این جالب است که من در یک ماه، دو شب یلدا را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد آن دو یلدا را در یک ماه ببیند، بیاید و به چهرهام نگاه کند؛ آنجا دو زلف خوشبو و زیبا را میبیند.
هوش مصنوعی: چشم جادوییات دلم را میرباید و از من میگیرد، خال هندویت هم دینم را به سرقت میبرد.
هوش مصنوعی: من تنها به دام چین زلف تو گرفتار شدهام و در میان این چینها، تنها من نیستم که چنین احساسی دارم. دیگران نیز ممکن است به همین شکل در زلف تو گرفتار شوند.
هوش مصنوعی: اگر تو با این قامت زیبا و دلربا به سمت باغ حرکت کنی، از زیبایی و رشک قامتت، سروها در یک جا میمانند و نمیتوانند به قد و قامت تو برسند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که امروز یا فردا از غمهای تو رها میشوم، اما من که از ناراحتیات به شدت رنج میبرم، نمیدانم تا کی باید منتظر بمانم تا این اتفاق بیفتد.
هوش مصنوعی: مردم میگویند که کسی که به زیباییها نگاه میکند، چطور میتواند از تماشای خورشید صرفنظر کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یادم آمد موسم جان دادن دلبند زهرا
آن زمان کافتاد از زین بر زمین مظلوم و تنها
دست و خنجر شمر بیدین شد به قتل وی مهیا
بر زمین بنهاد روی خود برای شکر یکتا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.