ای خاک سر کویت، کحل الصبر عاشق!
از چیست نمی پرسی، از کس خبر عاشق
سر در قدمت بازد، جان پیشکشت سازد
از لطف اگر آیی، روزی ببر عاشق
پا از سر کوی تو، هرگز نکشد بالله
گر خار مغیلان است، در رهگذر عاشق
بر روی تو در گلزار، ای گلبن رعنایی
گلها همه چون خار است، پیش نظر عاشق
بی نور جمال تو، ای اختر رخشنده!
پیوسته بود یکسان، شام و سحر عاشق
در باغ جهان تا راست، شد قامت دلجویت
از حسرت بالایت، خم شد کمر عاشق
شبها ز غمت تا صبح، چون سیل که از کهسار
خونابه بود جاری، از چشم تر عاشق
ز ابروی کمان آسات گر تیر همه بارد
جز سینه پر حسرت، نبود سپر عاشق
خصمش بود ار رستم، از خصم ندارد غم
تا سایهٔ تو جانا! باشد به سر عاشق
«ترکی» ز سر کویت، گر بار سفر بندد
کو غیر پشیمانی، زاد سفر عاشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.