به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت
ازین بهتر نمیدانم طریق مهربانی را
که ننشینم ز پا تا جان دهم از مهر در پایت
توانم آن زمان در عشق لاف دردمندی زد
که از درمان گریزم تا بمیرم در تمنایت
خوش آن مردن که بر بالین خویشت بینم و باشد
اجل در قبض جان تن مضطرب من در تماشایت
چو روز مرگ دوزندم کفن بهر سبکباری
روان کن جانب من تاری از جعد سمن سایت
چو روی منکران عشق در محشر سیه گردد
نشان رو سفیدیهای ما بس داغ سودایت
چه مردم کش نگاهست این که جان محتشم بادا
بلا گردان مژگان سیاه و چشم شهلایت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به این عنوان اگر قامت کشد سرو دلارایت
نماید طوق قمری جلوه خلخال در پایت
نخواهی از گزیدن مانع دندان من گشتن
اگر دانی چه خونها در جگر دارم ز لبهایت
بیا ای جام و مینای طرب نقشکف پایت
خرام موج می مخمور طرز آمدنهایت
نفس در سینه، نکهت آشیان خلد توصیفت
نگه در دیده شبنم پرور باغ تماشایت
شکوه جلوهات جز در فضای دل نمیگنجد
[...]
پریشان جعد سنبل از سر زلف سمنسایت
گشاده غنچه از خندیدن لعل شکرخایت
بود نظاره چون آیینه لذتگیر دیدارت
سراپا دیده نرگس بود محو تماشایت
بهارستان گلزار جمالت عالمی دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.