از کمال روشنی در دیده شد جای چراغ
کس نباشد در جهان امروز همتای چراغ!
راه تاریک است و تو مغرور شمع دل مشو
روشنی هرگز نمیبینی تو در پای چراغ
مقصد از سوز و گداز و گریه و آه شبش
غیر جانبازی نمیباشد تمنای چراغ
در شبستان جنون اندر سلوک عاشقی
بال صد پروانه میچینی ز گلهای چراغ
صحبت نااهل باشد موجب آزار دل
بیشتر از آب باشد شور و غوغای چراغ
مشتری جوشد اگر در ظلمتآباد جهان
کی کسی داند به جز پروانه سودای چراغ؟!
تا به صبح حشر جز پروانه شمع ادب
نیست دیگر ماهی ای طغرل به دریای چراغ!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.