گنجور

 
طغرای مشهدی

صبا چو بگذرد از ما، ز داغ گل بیز است

قدح به ما چو رسد، از شکست لبریز است

چگونه شیشه ناستد تمام شب به نماز

که در صلاح، به از زاهد سحرخیز است

پیاله ای که به گلبرگ لعل او نرسد

چو جام لاله شرابش کدورت انگیز است

لبی ز خون دلم تر نکرد نرگس او

خبر نداشت که بیماری اش ز پرهیز است

 
 
 
حافظ

اگر چه باده فرح بخش و باد گُل‌بیز است

به بانگِ چنگ مخور می که محتسب تیز است

صُراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد

به عقل نوش که ایام، فتنه انگیز است

در آستینِ مُرَقَّع، پیاله پنهان کن

[...]

جامی

قدم به طرف چمن نه که سبزه نوخیز است

شکوفه در قدم دوستان درم ریز است

مده به باد گرانمایه عمر بی باده

کنون که باده فرحبخش و باد گلبیز است

سرود مجلس تو صوت عندلیب بس است

[...]

محتشم کاشانی

کنون که خنجر بیداد یار خونریز است

کجاست مرد که بازار امتحان تیز است

دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز

که یاد کوه‌کنش به ز وصل پرویز است

ز من چه سرزده‌ای سرو نوش لب که دگر

[...]

وحشی بافقی

عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است

ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است

دلیریی که دلم کرد و می‌زند در صلح

به اعتماد نگه‌های رغبت آمیز است

مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه

[...]

عرفی

از آن ز شربت صلحم هوای پرهیز است

که آتش تب شوقم نه آن چنان تیز است

چو زلف باز کنی ناله خیزد از دل ها

که دام ما همه این طره ی دل آویز است

ز طره مشک به دامان کوهکن پاشد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه