گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
طبیب اصفهانی

مرا کام دل گر ز یاری برآید

خوشم، گر پس روزگاری برآید

زهم گر بر آید دو عالم چه پروا

مبادا که یاری ز یاری برآید

بما چند کاوش، حذر کن ز آهی

که از سینه دلفگاری برآید

فکندیم کشتی ببحری و مشکل

کزو پاره ای از کناری برآید

زصحرای عشقت گلست آنچه روید

محالست ازین دشت خاری برآید

طبیب و غم عشق او جای رحمست

چه از صرصری با غباری برآید