از تو چون هر نفسم بر فلک افغان نرسد
که به دادم نرسی تا به لبم جان نرسد
هر چه در عرصه هستی است به پایان برسد
جز شب تیره هجران که به پایان نرسد
نیست یک شب که مرا اشک جهانپیما نیست
نیست یک شب که مرا ناله به کیوان نرسد
ای که در طرف چمن گل به گریبان داری
از گلت کاش زیانی به گریبان نرسد
هوس بوسهای از چشمه نوشی دارم
که به جانبخشی آن چشمه حیوان نرسد
من که باک از خطرم نیست از آن میترسم
که به ساحل رسدم کشتی و طوفان نرسد
هر که غلتید ازین غمزه به خون، میداند
که خدنگی به جگر کاوی مژگان نرسد
رسد این تازه غزل کاش به مشتاق طبیب
وای بر آن سخنی کو به سخندان نرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جذبه شوق اگر از جانب کنعان نرسد
بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد
کعبه در دامن شبگیر بلند افتاده است
سیل پر زور محال است به عمان نرسد
در مقامی که ضعیفان کمر کین بندند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.