گنجور

 
طبیب اصفهانی

به گلشنی که ز رویت نقاب می‌افتد

ز چشم شبنم او آفتاب می‌افتد

به حشر دیدهٔ بی‌اشک را بهایی نیست

گهر ز قدر فتد چون ز آب می‌افتد

فریب وعده‌ات آبی نزد بر آتش دل

چو تشنه‌ای که به دام سراب می‌افتد

به غیر گلشن کویت طبیب راه بخست

اگر بخلد رود در عذاب می‌افتد

 
 
 
گلها برای اندروید