دلی دارم که دارد اضطرابی
چو آن ماهی که دور افتد ز آبی
کبابم دل شرابم خون دل بس
نمی خواهم شرابی و کبابی
برآرم خفتگان را هر شب از خواب
تو شب آسوده در بستر بخوابی
ندارد سخت جانی همچو من یاد
از آن کرد آسمانم انتخابی
برآرد چون کرم از آستین دست
گناهی کرده باشم یا ثوابی
چو آید پای رحمت در میانه
چه حشری چه حسابی چه کتابی
طبیب خسته را گفتی کجا شد
شنیدم ناله ای دوش از خرابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن بیانگر حس و حال دلbroken و اضطراب گوینده است. او خود را مانند ماهی دور افتاده از آب میبیند و به شدت درونش دچار ناراحتی و پریشانی است. حتی شراب و غذا هم برایش معنایی ندارد. دلش میخواهد دیگران را بیدار کند و آرامش آنها را در شب مختل کند، در حالی که خودش هم هیچ آسایشی ندارد. گوینده از سختی زندگی رنج میبرد و اشاره میکند که آسمان او را انتخاب کرده است. او به گناه و ثوابی که ممکن است انجام داده باشد فکر میکند و در نهایت به ناامیدی و خرابی درونش میرسد. این حس ناامیدی و تنهایی ادامه دارد و او از فرابندهای رحمت و حساب و کتاب میگوید. در پایان، به درد دل طبیبی اشاره میکند که خود خسته شده است.
هوش مصنوعی: دل من در اضطراب است، مانند ماهیای که از آب دور افتاده باشد.
هوش مصنوعی: من کبابم و دل من شراب، خون دل هم دارم. دیگر از کباب و شراب چه میخواهم؟
هوش مصنوعی: هر شب افرادی که در خواب هستند را از خواب بیدار میکنم تا تو بدون نگرانی و راحت بتوانی در رختخوابت بخوابی.
هوش مصنوعی: هیچکس به مقاومتی چون من به یاد آن یادگار هستی نمیرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند کرم از آستین بیرون میآید، ممکن است نشاندهنده این باشد که من مرتکب گناهی شدهام یا عملی نیک انجام دادهام.
هوش مصنوعی: وقتی رحمت الهی وارد میدان میشود، دیگر هیچ حساب و کتاب و یا محاسبهای اهمیت ندارد و همهچیز تغییر میکند.
هوش مصنوعی: طبیب خسته را پرسیدی کجا رفته است، دیشب صدایی شنیدم که از مشکلات زندگی ناله میکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنان بودهست و صفش چون سرابی
که نه امید ماند زو نه آبی
الهی دل بلا بی دل بلا بی
گنه چشمان کره دل مبتلا بی
اگر چشمان نکردی دیده بانی
چه داند دل که خوبان در کجابی
سرخس از جور بیآبی و آبی
دریغا روی دارد در خرابی
ز بیآبی خلاصش دادی اما
خداوندا خلاصش ده ز آبی
فشاند از دیده باران سحابی
که طالع شد قمر در برج آبی
درآمد از در دل چون خرابی
ز می بر آتش جانم زد آبی
شرابم داد و گفتا نوش و خاموش
کزین خوشتر نخوردستی شرابی
چو جان نوشید جام جان فزایش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.