گنجور

 
طبیب اصفهانی

چون شکوه از جفای تو بنیاد می‌کنم

از گریه چاره دل ناشاد می‌کنم

راهی چو در دل تو ندارم ازین چه سود

کز ناله رخنه در دل فولاد می‌کنم

از دیده‌ام سرشک چو هوشم ز سر رود

هرگاه چشم مست ترا یاد می‌کنم

تا باشم از شمار ستمدیدگان طبیب

دل را نشان ناوک صیاد می‌کنم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode