مپسند از درت ای دوست غمین برخیزم
نه چنان آمده بودم که چنین برخیزم
ای خوش آن لحظه که در بزم نشست تو و من
پی خدمت چو غلامان ز کمین برخیزم
هر که برخاست ز کوی تو پشیمان گردید
بچه امید من خاک نشین برخیزم
منم آن صبح سعادت که از آن خواب گران
نگران بر رخت ای ماه جبین برخیزم
دم آخر مرو از دیده که من از سر جان
به امید نگه بازپسین برخیزم
بودم راه اگر در حرم وصل طبیب
میتوانم ز سر خلد برین برخیزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق شاعر نسبت به دوستش اشاره دارد. شاعر نمیخواهد از دوستی که در آن غم و اندوه وجود دارد، جدا شود و احساس میکند که نباید چنین از لحظههای شیرین فاصله بگیرد. او لحظات خوشی را که در کنار دوستش تجربه کرده یادآوری میکند و به پشیمانی افرادی که از دوستی او دور شدهاند اشاره میکند. در نهایت، شاعر با اشتیاق به ادامه ارتباط و عشق اشاره میکند و میگوید که امیدش به دیدار دوباره دوستش او را سرپا نگه میدارد.
هوش مصنوعی: ای دوست، از در تو نمیپسندم غمگین از تو خداحافظی کنم. من با هدف و حال خوشی به نزد تو آمده بودم تا به این شکل وداع کنم.
هوش مصنوعی: لحظاتی را تصور کن که من و تو در کنار هم در میهمانی هستیم و من با عشق و اهتمام به خدمت تو برخیزم، مانند غلامانی که از کمینگاه بیرون میآیند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از نزد تو دور شود، پشیمان خواهد شد. فرزند امید من، من هم از خاک برخواهم خاست.
هوش مصنوعی: من همان صبح خوشبختی هستم که از خواب سنگین نگران، بر چهرهات ای ماه زیبا بیدار میشوم.
هوش مصنوعی: در لحظههای پایانی، از پیش چشمم نرو، زیرا من با تمام وجودم انتظار دارم که بار دیگر نگاه تو را ببینم.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق به معشوق قرار داشته باشم، میتوانم از بهشت هم بالاتر بروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.