برگوی بداماد خود ای ناصر بزاز
تا مست شد از . . . ن نکند عربده آغاز
از وجه غزی و تتری سست رکونی
بر مردم کسبه نشود طاعن و غماز
تا کو بیان جمع نگردند دگر بار
در حمیت . . . ن سرش نگیرند دگر باز
با . . . ن در اینده و شلوار بریده
اینجا بفرستند مرا ورا بتک و تاز
بر مردم کسبه ننهند تهمت دزدی
تا خشک به . . . نش نسپوزند همه باز
بر سرش درآیند دگر ره بسر گرز
شلوارش ببرند دگر ره بسر گاز
اینجا بدرستی خبر آمد که بکسبه
داماد ترا مهمان بردند باعزاز
بسیار لطف کرد همه کس بحق وی
تا گنده شد و باز برآورد سر از ناز
کردند سزای در مرزش بسر بوق
وانگه چو دهل داد بهر روئی آواز
گویند که راز وی از خلق نگهدار
بانگ دهل و بوق توان داشت کجا راز
کردند منادی که بیائید و به . . . ائید
همسایه بهمسایه و انباز به انباز
چندانش به . . . ادند که اندر همه کسبه
یک . . . ر نمانده است از . . . ن بسر غاز
من ناصح اویم بتو غماز نمانم
تو ناصح او باش مباش از من غماز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آخر نظری کن به من ای سرو روان باز
هر چند که آید همه از سرو روان ناز
سرگشته چو ماییم خروشان ز فراقت
در گوش تو خواهیم که گوییم همه راز
قدّ تو بلندست و مرا دست رسی نیست
[...]
المنه لله که دگر مرغ خوش آواز
قانون غزل کرد بمضراب زبان ساز
چون لاله دلم چاک شد از باد بهاری
وقت است که این داغ کهن تازه شود باز
هرگز بزمین توسن بختش نرساند
[...]
ای کافر پرعشوه و ای دلبر طناز
یک چشم زدن و انکنی چشم خود از ناز
هر لحظه کنی عشوه و ناز دگر آغاز
تا چند کنی ناز؟ که تا چشم کنی باز
چون به ستاریت دیدم پرده ساز
هم بدست خود دریدم پرده باز
ای سرو روان خیز و به چشمم قدمی تاز
کت بار دگر باز
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.