گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سوزنی سمرقندی

شهاب دین موید که بر سپهر هنر

بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش

بآفتاب و به مه آن کند طبیعت تو

که آفتاب بخوامیش و ماهتاب بخویش

عطارد از تو برد بر فلک بغیرت و رشک

چو خاطر تو شود تیز کام و نظم اندیش

بنوک خامه و زنبور خانه خاطر

گهی چشانی نوش و گهی خوزانی نیش

چو دستخط خطابخش تو بزیبائی

کدام جعد مسلسل کدام زلف نخیش

توانگری بکمال از نصاب فضل و هنر

توانگران هنرپیشه پیش تو درویش

بمن که سوزنیم گرچه کم نیم از سیر

بفضل بر، نظری کن بچشم همت خویش

ضرورتستکه بیگانه خویش خواهم کرد

بدینطریق که بیگانه میپرستم و خویش

سروش دادم تلقین که خواهم از تو عطا

سروش اگر نبدی کان سور بود سریش

ز حال و کار پریشان خود بمجلس تو

گشاده کردم سرو گشاده شد سر ریش

بجود و فضل تو از دیگران ستوده تری

چنانکه جود ز بخل و چنانکه دین از کیش

ز کیش کدیه کشیدم سهام و بر تو گشاد

هدف ز جود تو خواهد یکی مصحف کیش

 
 
 
رودکی

رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور

به خدمت آمد، نیکو سگال و نیک اندیش

پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال

که: باز گردد پیر و پیاده و درویش؟

قطران تبریزی

رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور

بخدمت آمد نیکو سگال و نیک اندیش

پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال

که باز گردد پیر و پیاده و درویش

مسعود سعد سلمان

نزار و تافته گشتم بسان ساروی تو

مکن بترس ز ایزد ز عاقبت بندیش

چو مته تو شدم در غم تو سرگردان

بسان چوب تو از اسکنه شدم دلریش

همیشه هجران جویی بسان اره خود

[...]

انوری

اگر به رنج ندارد اجل نجیب‌الدین

که هیچ رنج مبادش ز عالم بدکیش

به پاره‌ای سیهی بر سرم نهد منت

به شرط آنکه دگر دردسر نیارم بیش

به وقت خواندن این قطعه دانم این معنی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه