گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سوزنی سمرقندی

شهاب دین موید که بر سپهر هنر

بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش

بآفتاب و به مه آن کند طبیعت تو

که آفتاب بخوامیش و ماهتاب بخویش

عطارد از تو برد بر فلک بغیرت و رشک

چو خاطر تو شود تیز کام و نظم اندیش

بنوک خامه و زنبور خانه خاطر

گهی چشانی نوش و گهی خوزانی نیش

چو دستخط خطابخش تو بزیبائی

کدام جعد مسلسل کدام زلف نخیش

توانگری بکمال از نصاب فضل و هنر

توانگران هنرپیشه پیش تو درویش

بمن که سوزنیم گرچه کم نیم از سیر

بفضل بر، نظری کن بچشم همت خویش

ضرورتستکه بیگانه خویش خواهم کرد

بدینطریق که بیگانه میپرستم و خویش

سروش دادم تلقین که خواهم از تو عطا

سروش اگر نبدی کان سور بود سریش

ز حال و کار پریشان خود بمجلس تو

گشاده کردم سرو گشاده شد سر ریش

بجود و فضل تو از دیگران ستوده تری

چنانکه جود ز بخل و چنانکه دین از کیش

ز کیش کدیه کشیدم سهام و بر تو گشاد

هدف ز جود تو خواهد یکی مصحف کیش