عشق و بهار و فرقت یار و تن نزار
آورده اند بر دل من کار و صعب کار
تیمار دوست با من و از من بریده اوست
هجران یار با من و از من گسسته یار
فصل بهار با من نازک چو برگ گل
لشگر برون زدم چو گل سرخ در بهار
تا کامکار گردم بر دشمنان ملک
یکسو شدم ز برگ گل سرخ کامگار
هنگام گل ز لعبت گلرخ جدا شدم
در دیده وصال خلیدم ز هجر یار
بر اختیار خلق نه بر اختیار خویش
بهر صلاح خلق سفر کردم اختیار
جستند خلق رنج من از مهربان خویش
من رنجشان کشیدم و بر خود نهاده بار
رنجیست اینکه چون بحقیقت نگه کنم
ناز است و راحت از پس این رنج بی شمار
ای گلبن نشاط دل من بفضل کن
بی من مباش تازه و بر گل مکن کنار
تا من چو از سفر برسم از رخان تو
بر گل کنم کنار خود ای چون گل بهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات متضاد عشق، جدایی و زیبایی طبیعت سخن میگوید. او از عشق و بهار صحبت میکند و میگوید که جدایی از محبوب برایش دشوار است. احساس رنج ناشی از دوری یار و در عین حال زیبایی فصل بهار و گلها را توصیف میکند. شاعر احساس تنهایی و درد را با یادآوری زیباییهای طبیعت و عشقش در هم میآمیزد و درخواست میکند که گلها و زیباییها تا زمان بازگشت او از سفر، منتظر او بمانند. او به عشق به عنوان منبعی از رنج و لذت نگاه میکند و امیدوار است که دوباره به وصال محبوبش نائل آید.
هوش مصنوعی: عشق و فصل بهار و دوری از معشوق، همگی بر دل من بار سنگینی گذاشتهاند و این احساسات برای من بسیار دشوار شده است.
هوش مصنوعی: دوستی با من مهربان است اما خود او از من دور شده است. جدایی از یار در دل من هست و یار نیز از من جدا شده است.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، من به زیبایی و لطافت گلها جلوهگر شدم و همچون گل سرخ در این فصل، شوری و نشاط را به اطرافم پخش کردم.
هوش مصنوعی: برای اینکه بر دشمنان پیروز شوم، خود را به یک سمت هدایت کردم و از زیبایی و لطافت گل سرخ بهرهمند شدم.
هوش مصنوعی: در زمان شکوفایی گل، از زیبایی محبوب دور شدم و در چشمانم، به خاطر جدایی از یار، غم و اندوه را احساس کردم.
هوش مصنوعی: من برای نفع و صلاح مردم سفر کردم، نه به خاطر خواستههای خودم و بر اساس اراده خودم.
هوش مصنوعی: مردم به دنبال آزار من از جانب عزیز و مهربانم هستند و من برای آنان زحمت کشیدهام و بار این رنج را بر دوش خود حمل کردهام.
هوش مصنوعی: مشکل اینجاست که وقتی به حقیقت نگاه میکنم، میبینم که ناز و راحتی از این همه رنجی که تحمل کردهام به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: ای گل زیبا، لطفاً بر من ببخشای و بیمن خوش نباش، کنار گلها نایست.
هوش مصنوعی: وقتی که از سفر برگردم و به آغوش تو برسم، همانند گلی در کنار خودم تو را جای خواهم داد، ای زیبای بهار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.