دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت
از پا در اوفتادم و آبم ز سرگذشت
در جواب او
دردم ز شوق گرده ز اندازه در گذشت
وز شوق کله آب من اکنون زسر گذشت
آمد شمیم کله بریان به نیمشب
جانبخش و مشکبوی، نسیم سحر گذشت
دعوت برای خاطر من بی قیاس ده
چون اشتهای بنده ز اندازه در گذشت
مستغرق شمیم کباب تنور بود
دل آن زمان زمطبخیان بی خبر گذشت
بر من جهان و هر چه درو هست تلخ شد
از پیش من چو دعوت شیر و شکر گذشت
صوفی به پیش باز فراق و کباب و نان
هر محنتی که بود دگر مختصر گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.