ای لب شیرین تو حلوای قند
قامت رعنای تو سرو بلند
در جواب او
صحن برنجی که بود پر زقند
مرهم جان است و بسی سودمند
پیش قد دلکش زناج بین
گشته خجل قامت سرو بلند
مرغ دلم گشته اسیر اسیب
روی خلاصی نبود زان کمند
چهره برافروخته بریان صباح
تا برباید دل مسکین چند
در عرق آید شکر از انفعال
کاک به دکان چو کند نیمخند
عیب مکن کله، تو کورماج را
زان که به جائی نرسد خود پسند
هر که چو صوفی به عسل داد دل
پند کلیچه نبود سودمند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.