ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۳ - تاریخ بنای دبیرستان پهلوی در شهر بابل
در زمان پهلوی شاهنشه ایران، کزو
کشور ایران ز قید هرج و مرج آزاد شد
هرکسی آشفته بود از شفقتش آسوده گشت
هرکجا ویرانه بود از همتش آباد شد
هر دل افسرده از او شعلهٔ شادی کشید
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۴ - از یک مضمون عربی
چون همه درکینه با من چرخ نیلیرنگ شد
سنگ گشتمشیشه گرشد،شیشه گشتم سنگ شد
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۵ - اشک غم
حسین دانش آن سرخیل ابرار
که در عالم به دانایی علم شد
درختی سایه گستر بود افسوس
که پیش تندباد مرگ خم شد
ز بنیان ادب رکنی فرو ریخت
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۶ - بهار و تیمورتاش
صدر اعظم حضرت تیمورتاش
بشنود یک نکته از این مستمند
حق صحبت هست حقی معتبر
بود میباید بدین حق پایبند
بنده را با خواجه حق صحبت است
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۷ - صبر و ثبات
مرد باید که ز گشت فلک و اختر
تن بهاندوه و بهغم خیره نرنجاند
صبر بایدکه به آلام ظفر یابی
ور نه آلام تن مرد بسنباند
مرد را شاید در محنت روزافزون
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۸ - به یادگار در دفتر یکی از دوستان نوشته شد
چه یادگار نوبسم من اندرین دفتر
که ازکدورت دل خامه را قرار نماند
بدین خوشیم که از خوب و زشت کار جهان
به روزگار جز این چند یادگار نماند
یکی سوار درآمد به دشت و شوخی کرد
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۹ - مطایبه
بهر بهار بازو و کون و کفل نماند
کز سیل «استرپتومیسین» دشت و تل نماند
گیرم که خواستند رهی را عمل کنند
باقی تنی به جا ز برای عمل نماند
باید خرید هر گرمی بیست سی فرانک
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۱ - به مناسبت کوتاه کردن زنان گیسوان خود را
شنیدم در امریکا گروهی
دل از عشق زنان یکسو کشیدند
ز دست بیوفاییهای نسوان
در آغوش جوانان آرمیدند
همانگه دستهای در شهر پاریس
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۲ - در هجو یکی از زنهای تهران
هر شب میان خانه افسر زن ...
نامحرمان صلای خبردار میکشند
مرد و زن و پدرزن و مادرزن و عروس
در بزم عیش باده گلنار میکشند
کدبانوان و دخترکان و عروسکان
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۳ - نور مخفی
دانشوران غرب نمودند اختراع
نوری قوی که پرتواش از قلب سر کند
دل را بدان معاینه سازند وانگهی
درمان چنان کنند که در وی ثمر کند
زان بیخبر که نور جمال نگار ما
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۴ - خون ناحق!
باد صبا خوش است شهیدان رشت را
از ماجرای قاتل ایشان خبرکند
این بیت را که از اثر طبع دیگریست
بر قبرشان نثار چو عقد گهرکند
«دیدی که خون ناحق پروانه شمع را»
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۵ - قطعه
آسمان با کسی وفا نکند
تا به هفتادکس جفا نکند
نکند پادشا گدایی را
تا دوصد پادشا گدا نکند
آنچنان کارها شدست خراب
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۶ - غول
بنگر آن غول راکز هول او
دیو لاحول دمادم می کند
گر کشی عکسش به دیوار خلا
لولئین از هیبتش رم می کند
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۷ - از ما چه میخواهند؟
به حیرتم که اجانب ز ما چه میخواهند؟
ملوک عصر ز مشتی گدا چه میخواهند؟
ز فقر مردیم، از نان ما چه میشکنند
به جان رسیدیم، از جان ما چه میخواهند؟
نوا نوای کسی بود و رقص رقص کسی
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - زبان سرخ
درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی
که سخت مشکل کاربست کارگفت و شنود
اگر سلامت خواهی به هر مقام، زبان
مکن درازکه آن خنجریست خونآلود
خموش باش، چه بسیار دیدهایم که داد
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۹
بنگر بدان درخش که با قوت شمال
برجست و روی ابر بهناخن همی شخود
چون طفل خردسال که با خامه طلا
کجمج خطی کشد بهٔکی صفحهٔ کبود
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۰ - در مرگ پروین
نهفته روی به برگ اندرون گلی محجوب
ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود
زتاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا
ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود
ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۱ - لطیفه
مثقلی با من ز روی طنز گفت
صحبت از فضلت به کشور میرود
گر ترا دستی است درعلم سیر
کشف این رمزت میسر میرود
این جهان چه؟ گاو چه؟ ماهی کدام
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۲ - جهد و کوشش
اهتمام و شوق اگر یاور شود
مرد خامل ذکر نامآور شود
شوق را باطل مکن در خویشتن
تا ز نورش خاطرت انور شود
کاتش تابان به خاکستر درون
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۳ - پند پدر
آن که کمتر شنید پند پدر
روزگارش زیاده پند دهد
وان که را روزگار پند نداد
تیغ زهر آبداده پند دهد