فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۱
دارم دلی به مهر بتان عهد بستهای
چون رنگ عاشقان به نگاهی شکستهای
از خود طمع بریدهتر از رنگ رفتهای
دندان به خون فشردهتر از زخمِ بستهای
افتادهای ز گریه چو زخم فسردهای
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲
سخت بیمهر و جفا پیشه و پر فن شدهای
جان من خوب به کام دل دشمن شدهای
نیستم داغ که بیگانه شدی با من لیک
داغ ازینم که فرمودة دشمن شدهای
چون طلا دست فشارِ دم گرمم بودی
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۳
در جامة خوبی چه بلا حور سرشتی
چون بند قبا باز کنی طرفه بهشتی
هر کس که کند عیب کسی عیب سرشت است
جز زشت به آیینه که گفتست که زشتی!
گفتی بهلم، روزی بوسی لب لعلم
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۴
جدا از من بهر کس خواستی مهر و وفا کردی
مرا از دام خود سر دادی و خود را رها کردی
چه کردی بیمروّت بیحقیقت بیوفا با من
که در دامم درآوردی و با دامم رها کردی
چه میگویم؟ ز ذوق آن چنان وصلم برآوردی
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۵
دلم خوشست اگر شکوهگر دعا بنویسی
که هر چه تو بنویسی بمدعّا بنویسی
چو شکوة تو بهست از دعای هر که بجز تست
چه لازمست که زحمت کشی دعا بنویسی
هزار ساله وفای مرا بسست که گاهی
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۶
خواهم که نشینم خوش برطرف گلستانی
چون چین سر زلفی با جمع پریشانی
هر جا که پریشانیست دارد بدلم پیوند
مانند گره کافتد بر زلف پریشانی
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۷
نگاه گرم عاشق را، رسد جانانه آرایی
نباشد کار هر افسردهای میخانه آرایی
مرمّت کردة عشقست بنیاد خراب من
بلی سیلاب نیکو میکند ویرانه آرایی
بصد رنگ آرزو پیراست ذوق وعدة وصلم
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۸
چو سنبل پیچ و تابم مو بمو از پیچش مویی
چو گلبن خارخارم پای تا سر از گل رویی
بمژگان دشمنم کاندر میان عاشق و معشوق
چو کوهی در نظر باشد حجاب هر سر مویی
ندیدم بی تو من گلشن ولی گل دیدگان گویند
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۹
کجا شد گریهٔ مستانهٔ من در سر کویی
به یاد هایهایی اوفتادم، دوستان هویی
به بیپروابُت دیر آشنای من که خواهد گفت
که دشمنامی از آن لب آرزو دارد دعاگویی
نیم در بند لطفی ناز هم خورسندییی دارد
[...]