عراقی » عشاقنامه » فصل نهم » بخش ۶ - مثنوی
ای خوش و فارغ، از غم ما پرس
عاشقان ضعیف را واپرس
عجز من بین، دعای من بپذیر
میتوانی، به لطف دستم گیر
داری از عاشقان خویش ملال
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دهم » بخش ۱ - سر آغاز
عاشقان در کمین معشوقند
ساکنان زمین معشوقند
عاشقان را ز دوست نگزیرد
بلبل اندر هوای گل میرد
اندرین ره، اگر مقامی هست
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دهم » بخش ۳ - مثنوی
عکس هر مویت، ای بت رعنا
در دماغم رگی است از سودا
از وصال قد تو ای دلدار
نیست جز گیسوی تو برخوردار
فرق کردن به چشم سر نتوان
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دهم » بخش ۴ - حکایت
شیخ السلام امام غزالی
آن صفا بخش حالی و قالی
واله حسن خوبرویان بود
در ره عشق دوست جویان بود
بود چشم صفای آن صادق
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دهم » بخش ۶ - مثنوی
اگر، ای آرزوی جان که تویی
باز بینم تو را چنان که تویی
شوم از قید جسم و جان فارغ
به تو مشغول وز جهان فارغ
گر تو روزی به گفتن سخنی
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دهم » بخش ۸ - مثنوی
جز حدیث تو من نمیدانم
خامشی از سخن نمیدانم
در کمند غم تو پا بستم
وز می اشتیاق تو مستم
دیدهٔ ما، اگر چه بینور است
[...]
عراقی » عشاقنامه » فصل دهم » بخش ۹ - حکایت ماضیه
چون درآمد به شهر دوست فقیر
کرد اوصاف حسن او تقریر
اندر آمد به مسجد جامع
زو کرامات اولیا لامع
بعد از آن چون نماز جمعه بکرد
[...]
عراقی » عشاقنامه » خاتمةالکتاب » بخش ۱ - سر آغاز
مرحبا! مرحبا! نسیم صبا
خبر از دوست چیست؟ باز نما
حال ما بین درین پریشانی
باز گو تا ازو چه میدانی؟
این چنینم هنوز بگذارد؟
[...]
عراقی » عشاقنامه » خاتمةالکتاب » بخش ۳ - مثنوی
از تو مهرم چو در نهاد بود
من کیم؟ تا مرا مراد بود ؟
جز مرادت مرا مرادی نیست
غیر ازین خاطری و یادی نیست
هرکه او در غم تو دل بنهاد
[...]
عراقی » لمعات » لمعۀ پانزدهم
تا جنبش دست هست مادام
سایه متحرک است ناکام
چون سایه ز دست تافت مایه
پس نیست خود اندر اصل سایه
چیزی که وجود او بخود نیست
[...]