از تو مهرم چو در نهاد بود
من کیم؟ تا مرا مراد بود ؟
جز مرادت مرا مرادی نیست
غیر ازین خاطری و یادی نیست
هرکه او در غم تو دل بنهاد
آرزوها به آرزوی تو داد
شوق دلها ارادت تو بود
ذوق جانها عبادت تو بود
تا که خاک درت پناه من است
آستان تو سجدهگاه من است
من ز کویت بدر ندانم رفت
زانکه زین در کجا توانم رفت؟
زین سخنها خلاصه دانی چیست؟
آنکه: دور از تو من ندانم زیست
گرچه داری چو من هزار هزار
ختم گشت این سخن برین گفتار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و محبت عمیق خود نسبت به معشوق میپردازد و میگوید که هیچ خواستهای جز عشق او ندارد. او تمام آرزوها و خواستههایش را به معشوق مرتبط میداند و میگوید که حتی فکر دوری از او برایش ممکن نیست. شاعر احساس میکند که وجودش تنها با حضور معشوق معنا مییابد و آستان او را محل سجده و پناهگاه خود میداند. در نهایت، او بیان میکند که هیچگونه زندگیای دور از معشوق برایش قابل تصور نیست.
هوش مصنوعی: اگر محبت تو در دل من نباشد، من چه هستم؟ وقتی که آرزوی من تنها تو هستی؟
هوش مصنوعی: جز خواستهات، من هیچ خواستهای ندارم و غیر از یاد تو، هیچ خاطرهای در دلم نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر غم تو دل بست، تمام آرزوهایش را به آرزوهای تو تقدیم کرد.
هوش مصنوعی: عشق و علاقهی دلها به توست و شادکامی روحها در پرستش تو نهفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که خاک درب خانهات پناهگاه من است، من همواره در برابر آستان تو سجده میکنم و خود را در برابر تو خاضع میدانم.
هوش مصنوعی: من از کوی تو نتوانم بیرون بروم، زیرا نمیدانم از کجا باید بروم.
هوش مصنوعی: از این کلمات میتوان فهمید که: دور از تو، زندگی را نمیشناسم یا نمیتوانم زندگی کنم.
هوش مصنوعی: هرچند تو هم مانند من، هزاران ختم و جمعبندی داشتهای، اما سخن من بر این نکته متمرکز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.