گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - در خیمهٔ سوداگردان

 

درون خیمه سوداگران نیست

ز جنس خوردنی جز کرس در کار

به تیر خیمه دایم چشمشان باز

که هست از نان کماج آن نمودار

بود بر بار دایم دیگشان لیک

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳ - عباس بیگ گردون قدر

 

یگانهٔ دو جهان زبده و خلاصه عهد

تویی که مهر و سپهرت ندیده شبه و نظیر

سوار عزم تو هرجا که رخش حکم جهاند

دوید بر اثر او جنیبت تقدیر

ز لشکر تو سواری اگر برون تازد

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - به مفت نیز نیرزد

 

زری که می‌طلبم دوش لطف فرمودی

ز من کسی نستاند به سد هزار نیاز

به مفت نیز نیرزد و گرنه هم خود گوی

که من چرا زر مفتی چنین دهم به تو باز

به هزل دست به دستش برند و اندازند

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵ - ماه نا تمام

 

مهی که از افق طبع بنده طالع شد

به منتهای کمالش نشد مقام هنوز

اگر برابر خورشید خاطر تو رسد

شود تمام که ماهیست ناتمام هنوز

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - یعنی کشک

 

نام جویا کنون که دیده ابر

هست چون چشم عاشقان پراشک

خانه‌ای دارم از عنایت شاه

که برد دیگ حجله بر وی رشک

آرد در خم ،برنج در انبان

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷ - بر تخت نشستن شاه اسماعیل

 

شاه تهماسب خسرو عادل

که ز شاهان کسش ندیده عدیل

داد انصاف و عدل داد الحق

تا قیامت گذاشت ذکر جمیل

به پسر داد نوبت شاهی

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - داروی کاری

 

زن جلبی رفته و در همچو من

کرده سخنهای پریشان رقم

می‌روم و می‌خرم و می‌خورم

داروی کاری که براند شکم

پس ز پی جایزه‌اش بر دهن

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹ - وجه برات

 

نوشته حضرت آصف برات من به کسی

که هیچ حاصل از او نیست غیر افغانم

به قدر وجه براتم درید کفش و نشد

که یک فلوس ز وجه برات بستانم

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - هجو شما می‌کنم

 

به ما خواجه تا چند خواهید گفت

که قرض شما را ادا می‌کنم

ادای دگر گر چنین می‌کنید

به رخصت که هجو شما می‌کنم

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - فغان از ابروی پرچین

 

سرورا از حاجب و دربان عالی حضرتت

از زمین تا چند فریادم رود بر آسمان

الحذر از ابروی پرچین حاجب، الحذر

الامان از سینه پرکین دربان، الامان

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - سر کل

 

نشستم دوش در کنجی که سازم

سر کل را به زیر فوطه پنهان

در آن ساعت حکیمی در گذر بود

مرا چون دید زانسان گشت خندان

پریشان حال خود بودم در آن وقت

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - بزم تاریک

 

شرفا ساقی عنایت تو

گو دماغ مرا معطر کن

ز آنچه آتش بر آبگینه زند

بزم تاریک ما منور کن

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - غضنفر گله جاری

 

غضنفر کلجاری به طبع همچو پلنگ

رسید و خواست که خود را کند برابر من

ولی ز آتش طبعم پلنگ وار گریخت

غریب جانوری دور گشت از سر من

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - مبارک باد

 

مبارک باد می‌گویند شه را

جهانی بسته صف در خدمت او

ولیکن من بعکس جمله هستم

مبارکباد گوی خلعت او

چرا زان رو که خلعت شد مشرف

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶ - هجو شراب

 

از من مرنج ای ز تو شادی جان من

گر لب گشوده‌ام پی هجو شراب تو

زیرا که او قباحت بسیار کرده است

دی شب به جامهٔ من و با جامه خواب تو

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷ - ماندهٔ بابا

 

زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو

بد ای برادر از من و اعلا از آن تو

این تاس خالی از من و آن کوزه‌ای که بود

پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو

یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۸ - دریغ

 

دریغ از شمسهٔ ایوان عصمت

که تا جاوید رخ پنهان نموده

چراغ دودمان نعمت الله

که شمعش مهر بود و ماه دوده

صبا کو کز حریم عفت او

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - دریغ از جان قلی

 

دریغ از جان قلی کز جور گردون

کناری پر ز خون رفت از میانه

زمانه دشنهٔ جورش چنان زد

که نوک دشنه در دل کرد خانه

طلب کردم چو تاریخش خرد گفت :

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - وفا داری

 

رفت محیا شبی به خانه و دید

زن خود با غیاث بازاری

گفت ای قحبه این چه اطوار است

دیگران را به خانه می‌آری

سخنی در جواب شوهر گفت

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۱ - بنای بخت بنیاد

 

اساس این بنای بخت بنیاد

که یارب باد فیضش جاودانی

مبارکباد و چون نبود مبارک

بنایی را که شاه ماست بانی

وحشی بافقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode