گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۴۲

 

نیست لایق منزلش در هر دلی

گرچه او دارد بهر دل منزلی

زورق افکندیم در بحری که نیست

غیر طوفان بلایش ساحلی

وه چه خوش میگفت رند میکده

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۴۳

 

منم آئینه وجه الهی

شده مظهر صفاتش را کماهی

منم سلطان کون بر مسند فقر

کمینه ملک من مه تا بماهی

چو عریانی لباس فقر آمد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۴۴

 

صبح عید است و میدهد ساقی

عیدی عاشقان می باقی

در میان صراحی و ساغر

میکند تازه عهد و میثاقی

دهد از نقل و می ببزم نشاط

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۴۵

 

ای ز مهر روی تو صبح وصل نورانی

دل ز تار موی تو شام هجر ظلمانی

خورده چشم جادویت خون کافر و مؤمن

برده خال هندویت رونق مسلمانی

نوک غمزه ات دلرا دشنه ای بخون تشنه

[...]

نورعلیشاه
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
sunny dark_mode