گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

گرچه تو حقیری و گناه تو عظیم است

نومید نباشی که خداوند کریم است

گو عذر به پیش آر که بر عذر گنه درّ

چون گوش بگیرد همه گویند یتیم است

از محدث تقصیر چه غم اهل گنه را

[...]

خیالی بخارایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶

 

زاهد که به خلوتگه این کعبه مقیم است

غافل مشو از حیله که آن گفت یتیم است

آن صورت کسوت که بر آراسته او راست

شبگرد براقی است که بر هر که فهیم است

آنجا که رسد بوى طعامى به دماغش

[...]

شیخ بهایی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

خوش نیست به اهل طلب ایام لئیم است

هرگاه که امیدی ازو نیست چه بیم است

زان شعله که از طور دلم کرد تجلی

یک اخگر افروخته در دست کلیم است

از پهلوی ما جای به مجنون نشود تنگ

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷

 

پیراهن گل چاک ز بیداد نسیم است

از خنده بی وقت دل پسته دو نیم است

کامل هنران در وطن خویش غریبند

در پشت صدف گوهر شهوار یتیم است

نتوان به کرم بنده خود کرد جهان را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۸۱

 

آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است

در آخر بازار، فروشنده کریم است

از جلوه بیاسا که ز بیداد خزان سرو

آزاد ازان است که یک جای مقیم است

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶

 

طبعی‌که امیدش اثر آمادهٔ بیم است

گر خود همه‌ فردوس بود ننگ جحیم است

بر طینت آزاد شکستی نتوان بست

بی‌رنگی این شیشه ز آفات سلیم است

در دهر نه‌تنها من و تو بسمل یأسیم

[...]

بیدل دهلوی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۰ - در توحید و مدح ائمه طاهرین علیهم السلام

 

زان بعد بود موسی کاظم که کظیم است

همروی کلام الله و همنام کلیم است

در انفس و آفاق قوام است و قدیمست

احیا چومسیحا ز دمش عظم رمیم است

صامت بروجردی
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » خمریه

 

آن سودهٔ سیم است که در دست نسیمست

وان کوه‌، بیندوده بدان سودهٔ سیم است

خورشید به‌ میغ اندر چون روی سقیم است

یا در بن دربا ید بیضای کلیم است

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode