افراخت علم پادشه گل به چمن باز

فردوس صفت گشت همه تل و دمن باز

بلبل به چمن شور در افکنده چون من باز

باد سحری آمده در ملک ختن باز

برخیز ز جا ساقیکا چیست تعلل

بردار نوا مطربکا چند تحمل

می ده به قدح ساقیکا چیست تسلسل

هی ساز نماز مطربکا نغمه چو بلبل

از قعهده سر کرده غزل کبک به کهسار

وز باغ رسد ناله قمری به غم سار

اندر شکرستان شده طوطی شکر خار

چون بلبل شوریده خوش آهنگ به گلزار

در فیض کف ابر ببین بخش بی‌حد

کز جوهری قدرت خود قادر سرمد

پر کرد مر این حقه اغبر ز زبرجد

یاقوت و در و لعل و گهر زمرد و بسند

سوسن چو من اندر چمن حمد الهی

گویاست به شکر نعم نامتناهی

آن شاه که بخشد به جهان افسر شاهی

هر ذره به جود و کرمش داد گواهی

اکنون زنم از نعت رسول عربی دم

گویا شوم از مدحث پیغمبر اکرم

مقصود ز ایجاد همه عالم و آدم

بدر ز من و صدر رسولان مکرم

بر نعت نبی مدح علی باز کنم وصل

از بعد پیمبر جو وصی است بلافصل

از رحمت دادار دو شاخند ز یک اصل

از مدحت او چار کتابست به یک فصل

پس حضرت زهرا گل گلزار نبوت

آن کوست به بیدای جهان لاله رحمت

آن سرو چمان چمن عفت و عصمت

خورشید حیا شمع شبستان امامت

زان بعد حسن عامر معموره تعلیم

سبط نبی و سر نبی معدن تحلیم

اول سخن حرمت و دیباچه تحریم

مجموعه والایی و مقصوره تعظیم

از بعد حسن هست حسین سید اخیار

آرام دل فاطمه و احمد مختار

شمع شهداء نور هدی حامل اسرار

مقصود ز ایجاد بهشت و غرض نار

پس سید سجاد که از فرط تهجد

شد ختم بر او نامه توفیق و تعبد

در زهد بود سرور اقلیم تزهد

قائم به قیام و به قعود و به تشهد

پس مخزن علم نبوی حضرت باقر

از لوث معاصی چو پدر طیب و طاهر

بر شرع نبی از دل و جان حافظ و ناصر

دانای علوم و حکم باطن و ظاهر

س جعفر صادق لقب آل محمد

شمس فلک قدر و گل گلشن احمد

چون والد خود ماجدود چون جد خود امجد

در مرتبه نور نظر ابیض و اسود

زان بعد بود موسی کاظم که کظیم است

همروی کلام الله و همنام کلیم است

در انفس و آفاق قوام است و قدیمست

احیا چومسیحا ز دمش عظم رمیم است

اکنون بسرایم سخن از قبله هفتم

هرچند که بیرون بود از فکر و توهم

در وادی عقلش شده عقل عقلا کم

آری چه فزاید اثر قطره بقلزم

اکنون بتقی باز کنم دست تضرع

ظاهر کنم از دوستش رسم تشیع

دارای سخامندی و کالای تمتع

ملک و ملک از هیبتش ایمن ز تزعرع

زان بعد نقی شمه ایوان نقابت

آن در گرانمایه دریای سخاوت

در حل عقود است چو احمد به کذاوت

در جهد جهود است چو حیدر به قضاوت

دیگر حسن عسگری آن شاه فلک جاه

کش عسگر نصرب بود از ماهی تا ماه

قطب فلک حشمت منصور من الله

جبریل امینش شرف حاجب درگاه

پس حضرت حجه خلف صدق پیمبر

دلبند علی فاطمه عصمت حسنین فر

سجاد سخا جان و دل باقر و جعفر

چون موسی و مانند رضا سید و سرور