گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۹ - در وصف شراب فرماید

 

ای باده! فدای تو همه جان و تن من

کز بیخ بکندی ز دل من حزن من

خوبست مرا کار به هر جا که تو باشی

بیداری من با تو خوشست و وسن من

با تست همه انس دل و کام حیاتم

[...]

منوچهری
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۲

 

من بلبلم و گلشن کویت چمن من

فرهادم و چین سر زلفت وطن من

رسوا شدم از بس که ز یاد تو شدم پر

بوی تو شنیدند همه از سخن من

مهر تو اگر رنگ برون داد عجب نیست

[...]

فیاض لاهیجی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۸

 

بگذشت ز خاکم بت‌ گل پیرهن من

چون صبح نفس جامه درید ازکفن من

یاد نگهش بسکه به تجدید جنون زد

شد چشم پری بخیهٔ دلق ‌کهن من

یارب زنظرها به چه نیرنگ نهان ماند

[...]

بیدل دهلوی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

ای دشمن جان من و ای خیره تن من

ایمایه اندیشه و رنج و محن من

ای یار دل آزار نه ای دشمن خونخوار

کاینسان شده دشوار ز تو زیستن من

ای خصم دل و دینم و همواره بکینم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۹ - ای وطن من

 

ای خطّهٔ ایران مهین‌، ای وطن من

ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

ای عاصمهٔ دنیی آباد که شد باز

آشفته کنارت چو دلِ پُر حَزَن من

دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode