عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
ای عشق دریغا که بیان از تو مُحالست
حظ تو ز خود باشد و حظ از تومُحالست
انس تو بابرو و بآن زلف سیاهت
قوت تو ز خدست و حیوة تو ز خالست
اسم تو شریعت است و عین تو گناهست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
ابروی تو طاق است که پیوسته هلالست
ز آنرو که هلال ار نشود بدر محالست
بر روی تو خال حبشی هر که ببیند
گوید که مگر خازن فردوس بلالست
پیوسته هلالست ترا حاجب خورشید
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
کارم بشد از دست ندانم که چه حالست
باری دلم از هجر تو در عین ملالست
گفتم که شبی زلف تو گیرم خردم گفت
باز این چه پریشانی و سودای محالست
تا دامن وصل از من دلخسته کشیدی
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست
با رد و قبول تو چه نقص و چه کمالست
گیرم که جهان آتش سوزنده بگیرد
بی آب شود جوهر یاقوت محالست
اینجا سر بازارچهٔ لعل فروشیست
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱
ای ترک گر آزردن دلهات خیالست
آزردن عشاق زتیغ تو محالست
عشاق حیات ابد از تیغ تو دیدند
بس کشتن این طایفه ایدوست محالست
گر قصد بود قتل منت روی بگردان
[...]
قاآنی » ترکیببندها » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش والی یزد علیخان خلف امیر حسینخان نظامالدوله
بالای تو سروست نه یک باغ نهالست
ابروی تو طاقست نه یک جفت هلالست
زلف تو شبست آن نه شبستان فراقست
روی تو گلست آن نه گلستان وصالست
یک زوج غزالست دو چشم تو نه حاشا
[...]
صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۲ - و برای او همچنین
هرچند مرا فقر به سر حد کمال است
دستم به کسی باز کی از بهر سئوالست
خاطر ز پی وصل تو سرگرم خیالست
آه سحر و اشک شبم شاهد حالست